حرفهای جدید
سلام دوست جونا من امروز یه حرف جدید رو یاد گرفتم اول اینو بگم که دیشب خاله یلدا و دایی شاهین اومدن خونه ی ما و من امروز صبح وقتی از خواب بیدار شدم و دیدمشون کلی ذوق کردم و هی خودمو واسشون لوس میکردم قبل از اینکه از خواب بیدار بشم مامانم اومد یه نگاه به من بندازه دید من به این صورت خوابیدم و دستم هم به ساعت بابام بود فکر کنم یه بار بیدار شده بودم و می خواستم با ساعت بازی کنم دیدم هنوز خوابم میومده دوباره خوابیدم آهان می خواستم حرف جدید رو بگم عصری مامانم با خاله یلدا باهم حرف می زدن تا گفتن آره منم چند بار پشت سر هم گفتم آیه (آره) مامانم کلی ذوق کرده و از اون موقع تا حالا هی 100 دفعه ج...