سورناسورنا، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 23 روز سن داره

سورنا توپولی

حرفهای جدید

سلام دوست جونا من امروز یه حرف جدید رو یاد گرفتم  اول اینو بگم  که دیشب خاله یلدا و دایی شاهین اومدن خونه ی ما و من امروز صبح وقتی از خواب بیدار شدم و دیدمشون کلی ذوق کردم و هی خودمو واسشون لوس میکردم قبل از اینکه از خواب بیدار بشم مامانم اومد یه نگاه به من بندازه دید من به این صورت خوابیدم و دستم هم به ساعت بابام بود فکر کنم یه بار بیدار شده بودم و می خواستم با ساعت بازی کنم دیدم هنوز خوابم میومده دوباره خوابیدم آهان می خواستم حرف جدید رو بگم عصری مامانم با خاله یلدا باهم حرف می زدن تا گفتن آره منم چند بار پشت سر هم گفتم آیه (آره) مامانم کلی ذوق کرده و از اون موقع تا حالا هی 100 دفعه ج...
27 دی 1390

اینم عکسای جدید

من الان 1 سال و 2 ماه و 7 روز و  20 ساعت و 9 دقیقه و 30 ثانیه سن دارم  و اینم عکسای جدیدمه   این مال امروز صبحه تازه از خواب بیدار شده بودم می بینید چقدر موهام ناز شده؟  برای دیدن بقیه ی عکسا برید ادامه                تولد فاطمه دختر عمه ام بود من و امیر رضا هم کنارشیم ...
26 دی 1390

من اومدم خونه

سلام به همه ی دوستای گل و قشنگم  من تقریبا 1ماهه که نبودم و همونطور که گفتم درگیر زلزله بودیم و بعد هم چون من مریض شدم مامانی منو برد شیراز و بعد از اینکه کار بابا تموم شد ما به تهران رفتیم و تقریبا 2هفته پیش مامان پری بودیم خیلی بهمون خوش گذشت من با امیر رضا و فاطمه (بچه های عمه جونم) کلی بازی کردم  مامان یاسی من رو پیش بابام میذاشت تو خونه ی عمه و خودش با عمه میرفتن بیرون منم با امیر رضا و فاطمه بازی میکردم  و با هم تمام خونه ی عمه جون بیچاره رو بهم میریختیم      وقتایی هم که خونه ی مامان پری بودیم مامان یاسی و مامان پری می نشستن با هم بافتنی میکردن آخه مامان من از ...
26 دی 1390
1